دیکشنری
داستان آبیدیک
elevate railway
ɛləve͡it ɹe͡ilwe͡i
فارسی
1
عمومی
::
راه اهنی كه روی پایه كار گذاشتهاندواز تراز جا
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ELEMENTS
ELEMENTS OF CONTRACT INTERPRETATION
ELEMI
ELENCHUS
ELENCTIC
ELEPHANT
ELEPHANT DRIVER
ELEPHANT PAPER
ELEPHANTIAC
ELEPHANTIASIS
ELEPHANTINE
ELEPHANTOID
ELEPHANT'SGRASS
ELETRIC EYE
ELEVATE
ELEVATE RAILWAY
ELEVATED GROUND
ELEVATED GUIDEWAY
ELEVATED LIVER
ELEVATED RAILROAD
ELEVATION
ELEVATION MAP
ELEVATOR
ELEVATOR PITCH
ELEVEN
ELEVEN PUNCH
ELEVENTH
ELEVENTH HOUR
ELEVENTH HOUR DECISION
ELEVON
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید